ارتینارتین، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
آرادآراد، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

آرتین والینا

ثمره مطالعات وتجربه ها

می خوام چیزهایی که تا الان یاد گرفتم رو مرور کنم. از دید یک مادر،بچه داری یعنی اینکه در هر دوره جدید با یک چالش جدیدی روبرو هستی که باید باصبر وحوصله ومطالعه وهم چنین مرور زمان اون رو برطرف کنی. تاسه ماهه اول که مراقبت های ویژه خودش رو داره  تازه اگر دلدردهای شبانه نداشته باشن که خدارو شکر آرتین والینا این جوری نبودن ولی یه خورده تو این دوران عصر تا نیمه های شب دوست داشتن بغل بشن وبیشتربهشون توجه بشه از اون به بعد هم مشکلات دندون در آوردن و واکسن زدن و افتادن ها شروع می شه حرکت کردن و چیز شکوندن، وامااز 1/5سالگی  که دو ران مخالفت وسر سختی شون شروع می شه تا 3 سالگی که امیدواریم تموم بشه . تو این دوران؛ آرتین پسر خوبی...
31 تير 1392

مادر بودن

مادر که می شوی باید قید همه من بودن ها را بزنی همه چیز رنگ و بوی مسئولییت می گیرد حتی کوچکترین خوشی ها دیگر اون فراق بالها  تمام شد وقت نداری کمی بنشینی و پایت را دراز کنی.حسرت خوردن یک لیوان آب به تنهایی می ماندبه  گوشه دلت،دیگر برای خودت نیستی،وقتی آرتین را با هزاران کشمکش روی پاهایت درحالی که داری قصه خاله سوسکه رومی خونی خواب می کنی احساس می کنی می توانی تمام چالشهای های زندگیت را برطرف کنی وقتی نگاه به صورت معصومش می کنی که عین فرشته ها روی پاهایت خوابیده قندتوی دلت آب می شودو بخاطر داشتنش صد هزار بار خدارا شکر می کنی ، مادر که می شوی، باید مشق صبر ،مشق عشق کنی مادر که می شوی با...
27 تير 1392

خوابیدن از جنس الینا

الینای مامان، وقتی می خوابی انگار همه فرشته های ناز خدا خوابیدن.دختری ،خیلی آروم وبا ملاحظه هستی.این پاهات و مامانی می خواد بخوره ،این دستای کوچولوت رو روزی هزار بار به شکرانه نعمتی که خدا بهم داده می بوسم،شاید بتونم شکر یک هزارم لطفی که خدا بهم داشته رو بجا بیارم،وداعم برات دعا می کنم که از بنده های خاص خدا بشی و عاقبت بخیر انشاالله ...
25 تير 1392

ولی

گل پسر مامان بعضی از کلمه ها رو خیلی با حال تلفظ می کنه یکی از اون کلمه ها ولی ولی هست ولی نیست . ولی رو دوست داری استفاده کنی و کاری هم نداری کجا باشه .
20 تير 1392

رفتار های بد

بعضی وقتا با توضیح وتوجیح نمی شه آرتین رو متقاعد کردتازه بیشتر لجت رو می بره و با استفاده از نقطه ضعف جدید مانورهای جدیدی می ده بهتردیدیم  در قالب قصه اشتباه ش رو بهش تذکر بدیم قصه پوریا و علی رضا قصه من در اوردی با شخصیت های کاملا نا اشنادر مورد پسری که دست توی دهنش می کردمیکروبا وارد دهنش شدن و از اونجا وارد شکم وغذا های اون رو می خوردن ولاغر شد ونتونست توی کشتی دوستش رو شکست بده .آرتین از وقتی خواهرش به دنیا اومده وبه تقلید از یکی از بچه ها دستشو تو دهنش می کنه جا داره همین جا بگم که گل پسر رفتارای بد واشتباه رو خیلی زود یاد می گیرن یه دفه دیگه هم چون یه بچه ای لکنت زبون داشت از اون تقلید می ک...
20 تير 1392

اندر احوالات پسری

پسری شعرحسنی ما یه بره داشت رو با یه کوچولو کمک مامانی سر بعضی جاها کامل وبی نقص می خونه که در تلاشم یه وقت که حواسش نیست صداش روبراتون بزارم.یه توپ دارم و من یه گلم رو خیلی خوب می خونه .حسنی نگو یه دسته گل هم تاحدودی بلده تازه خاله سوسکه هم مامان اشرف داره یادش می ده.با آّبرنگ کلی خط خطی می کنه و من و بابایی رو می کشه البته الینا خانم هم فراموش نشه.تو خمیر بازی کلی دعوا می کنیم .با آرد و آب و نمک همون طور که مامان یکی از نی نی هاتوضیح دادن براش خمیر درست کردم البته با خمیر آریا هم بازی می کنه.با لگو هاش برج می سازه وراه سازی می کنه.ازصبح  که بیدار می شه هم داره ماشین وموتور سواری می کنه.به ع...
10 تير 1392

عروسی ومسافرت

  اینم عکسات توی سفرمون به تهران که برای عروسی خواهر زن عمو لیلا رفته بودیم .نمی دونم چرا از عروس می ترسیدی.فرداشبش هم رفتیم پارک ارم وکلی شیطونی کردی وطبق معمول با گریه اومدی خونه.الینا خانم هم کلی برا خودش دختر گلیه از بس دخترم مضلومه . تازگیام داره تلاش می کنه غلط بزنه . ...
10 تير 1392